معرفی
بیایید لورا را بشناسید. او همان دختر بلند قامتی است که دو گربه خیابانی را بغل میگیرد. او حیوانات را خیلی دوست دارد. اما چندی است که حیوانات جنگلی نزدیک خانهی او رفتارهای عجیبی نشان میدهند. حتی خفاشها روز روشن هم به او حمله میکنند. او زمانی که برای قدم زدن به جنگل میرود، زوزههای وحشتناکی میشنود. او به زودی با جانور دیگری ملاقات خواهد کرد. جانوری بسیار خبیث و اهریمنی. بیچاره لورا نمیداند که گاه جادهای در جنگل میتواند به تالار وحشت … ختم شود.
در دست خود کلیدی داری که در را به روی دنیای وحشت و هراس میگشاید. از دنیای امن و راحتی که با آن آشنا هستی یک قدم به عقب بردار. در را به روی وحشت باز کن. همیشه جا برای یک نفر دیگر در تالار وحشت … وجود دارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.